جرعه 50: هرزندگی
جرعه پنجاهم می، از یک سو اولین سخن در سال هزار و چهارصد و چهار است و از سویی دیگر آخرین جرعه از فصل دوم کتاب حکمت زندگی. موضوعی که به آن پرداختهام کلمه «فیلیستر» است که شوپنهاور از آن استفاده میکند و من سعی داشتهام با ارائه معادل فارسی برای آن، مشخصات و خصایصی را معرفی کنم که به این نحو از زندگی منتهی میشود.
مقدمه
می میشنوید مجموعه جستارکهایی با طعم حکمت زندگی که جرعه جرعه مهمان من، حسام ایپکچی هستید.
همپیالههای من، سلام بر شما. امیدوارم که در تندرستی و فراغتی غنی این جرعه، که پنجاهمین جرعه از پادکست می هست، را بشنوید. جرعه پنجاهم مقارن با مناسبتهای متعددی است. اول این که سرآغاز سال هزار و چهارصد و چهار هجری شمسی است که من این کلمات را برای شما ذخیره میکنم و تقدیم میکنم. نمیدانم شما کی میشنوید، اما اگر هم دوره و هم زمان با من شنوای این کلمات هستید، امیدوارم که بهار پر باری برای شما پیش رو باشد. مناسبت دیگرش این است که پایان چهار سال همراهی شما با پادکست من است و جرعه پنجاهم سرآغاز سال پنجم هم میباشد. و از جرعه پنجاه و یک، فصل سوم را با همدیگر آغاز میکنیم. بیش از این وقت را در اعداد و ارقام سپری نکنیم که کار بر زمین مانده زیاد است، حرفهای ناگفته زیاد و سطرهای ناخوانده زیادتر.
منبع این اپیزود هم خدمت شما عرض بکنم کتاب “در باب حکمت زندگی” تنها منبع این جرعه است و از ابتدای صفحه پنجاه و نه تا پایان فصل، یعنی تا پایان صفحه شصت و دو، در خدمت شما عرض دارم.
من وقتی که در مطالعه کتاب “در باب حکمت زندگی” به این کلمهای رسیدم که الان میخواهم الان خدمت شما عرض کنم، ذهنم بسیار به آن مشغول شد و چند هفتهای است که مشغول تامل هستم و از هر از گاهی یادداشتی برمیدارم که عصاره آن چیزی که فهم کردهام تا به امروز، این است که در دقایق پیش رو خدمت شما تقدیم میکنم.
اما این کلمهای که ذهنم را شکار کرد چه بود
کلمه “فیلیستر”
در صفحه پنجاه و نه است این کلمه کتابت شده و در پاورقی پنجم، این توضیح آمده است در شرح کلمه فیلیستر ارائه شده توضیح بر این قرار است: “در قرن نوزدهم، فیلیستر در زبان دانشجویان کسی است که از زندگی دانشجویی به زندگی مرفه قدم گذاشته است. اما معانی دیگری نیز دارد و به طور کلی به کسی اطلاق میشود که از نظر فکری و احساسی بسیار محدود است.” این توضیحی است که مترجم محترم در ذیل کلمه “فیلیستر” به ما ارائه کرده است. ما برای مطالعه و فهم مباحث، باید آهسته آهسته به آیین شخصی برسیم. یعنی یک شیوه و یک روشی را دست بیابیم که بدونیم به مزاج ما به نحوهی فهم ما سازگاری دارد و برای خودمان مشخص کنیم که “من” اینگونه بهتر میفهمم یا روش هضم مباحث در ذهن من به این طریق و به این آیین است.
با این مقدمه، میخواهم یک تجربهای را خدمت شما عرض کنم که مروجش نیستم. یعنی اصراری ندارم که دیگران هم باید چنین عمل کنند، اما برای من راهگشا بوده است. به این صورت که کلمات را مسخّر فهم کنم. یعنی کلمات را به خدمت میگیرم تا فهم برای من امکان پذیر تر کند. یادم میآید که در روزهای دانشآموزی یا دوران مدرسه باید یک پاراگراف یا چند عنصر را حفظ میکردیم. شاید شما هم از این تکنیک استفاده کرده باشید که برای اینکه مجموعه اینها در خاطرم بماند، از حروف اول آنها کلمه میساختم. ممکن بود این کلمه حتی در لغتنامه فاقد معنی باشد، اما در ذهن من رسانای یک مبحث بود. همینطور که عمرم به پیش رفت، این بازی جدیتر شد.
دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!
حسام جان دمت گرم مثل همیشه عالی و به نکات فوقالعاده جالب و قابل تاملی اشاره کردی از معنویت گفتی که چقدر معنویت حقیقی و تجربه شده توسط فرد با ارزشه نه معنویت عاریتی که دست دومه و کارکرد تجربه شخصی رو به هیچ عنوان نمیتونه داشته باشه معنویتی باارزشه که بشه با تجربه شخصی به ارزشش پی برد و زندگیش کرد.
درودها و با سپاس و تشکر از زحمتی که میکشید. به نظرم معادی “پوچزی”، لفظ مناستری برای ترجمهی فلیستر است. زیرا آنچه شما به عنوان هرزنده” یاد میکنید، نیاز به توضیح دارد و به ویژه نزدیک به لفظ “هرزه” هم هست و ذهن به آن سو کشیده میشود
درود و سپاس فراوان از جناب ایپکچی بزرگوار🙏🌹
در متن نوشتاری می اشتباهات املایی وجود دارد که اگر نویسندهٔ محترم متن تصحیح بفرمایند عالی است.🌿🌹
سلام و سپاس از توجه شما
متن ویرایش و به روزرسانی شد.
متشکر ازشما .
فکر کنم متن غلط های املایی هم داشته باشه
سلام و سپاس از توجه شما
متن ویرایش و به روزرسانی شد.