اگر جرعه سی و پنجم را به خاطر داشته باشید، بحث مفصلی در خصوص مراتب لذت داشتیم. این بحث از منظر دیگری در جرعه چهل و ششم مورد توجه قرار گرفته است. همچنین در بخش ابتدایی جرعه به ملال طبقه مرفه و دل‌زدگی دوره میان‌سالی می‌پردازیم.

منبع
کتاب در باب حکمت زندگی – صفحه ۴۸ تا ۵۰

 

در جرعه چهل و پنجم از پادکست می به کلمه «طبیعت» در صفحه چهل و هفتم کتاب در باب حکمت زندگی (به قلم آرتور شوپنهاور) توجه داریم و معانی مختلف قابل تصور برای این کلمه را به اختصار بررسی می‌کنیم.

منابع
کتاب در باب حکمت زندگی (منبع اصلی) – صفحه ۴۷
کتاب در باب طبیعت انسان – جستار اراده آزاد و تقدیر‌باوری

 

 

مبارزه در معنای متداول؛ امری خلاف روال هست. یعنی ما به مسیر عادی زندگی می‌پردازیم اما در پاسخ به یک رخداد اجتماعی ناگزیر به مبارزه می‌شویم یا در حیطه فردی سرگرم روز و شب خود هستیم اما به طور مثال گرفتار یک بلای طبیعی یا بیماری می‌شویم و به مبارزه علیه بیماری ناگزیر.

مبارزه در این معنا چه غایتی را دنبال می‌کند؟ زندگی عادی! و زندگی عادی در این عبارت یعنی «اعاده وضع سابق» و بازگشت به شرایطی که در آن نیازمند هیچ مبارزه‌ای نبودیم.

در این جرعه قصد ارائه تبیین متفاوتی از مبارزه را داریم. مبارزه نه به عنوان امر استثنایی و برای رسیدن به وضعیت نامبارزی، بلکه مبارزه برای پاسخگویی به نیازی وجودی. وقتی از نیاز وجودی صحبت می‌کنیم یعنی نیازی که هر انسان به واسطه بودنش به آن مبتلا است و چنین نیست که به صورت اتفاقی بر ما حاکم شود … بلکه تا هستیم هست. به عبارت دقیق‌تر درد وجودی آنی‌ست که چون هستیم هست و در اینجا درد مترادف مرض نیست بلکه درد به منزله «بهای» بودن است…

و اینک جرعه چهل و چهارم مِی تقدیم شما!

 

منابع

کتاب حکمت زندگی (منبع اصلی) – صفحه ۴۶

کتاب جهان و تاملات فیلسوف – صفحه ۱۲۱ به بعد – جستار راه رستگاری

کتاب جهان همچون اراده و تصور

 

متن کامل جرعه‌ی چهل و چهارم : مبارزه زندگی است

در جرعه چهل و سوم ما از «کارشاد» صحبت کردیم و غرضمون نقطه وحدت میان کار و فراغت بود. اونجا که انجام کاری برای ما در راستای قصدمون قرار می‌گیره و نیاز نداریم از اسارت قصد دیگری رها بشیم و تحت نام فراغت؛ فرصت خود بودن رو تجربه کنیم. با یک مثال اگر بخوام از این بحث عبور کنم باید از سقراط یاد کنم. سقراط در سقراطی‌گری خودش نه مشغول به کار (در معنای امروزی) بود نه مشغول به فراغت (در معنای امروزی) بلکه مشغول به بود بود! در نقطه انطباق کامل میان میل و عمل ما «کارشاد» رو تجربه می‌کنیم که مختصری رو در جرعه قبل عرض کردم و تفصیل هم باشه تا آینده اگر مجال شد.

در صفحه ۴۷ کتاب درباب حکمیت زندگی؛‌ شوپنهاور با نقل قولی از اخلاق نیکوماخوس بحث خودش رو پی میگیری.

دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!

 

در دقایقی که خواهید شنید؛ به جمع‌بندی نسبت میان کار و فراغت پرداخته‌ام. برای انتخاب نام جرعه میان دو تیتر مردد بودم: «کارشاد» یا «حکمت کار» و سرانجام تصمیم گرفتم ترکیب «کارشاد» را به عنوان ابداع لفظی پیشنهاد کنم. وجه تسمیه این کلمه را در دقایق پایانی جرعه شرح داده‌ام.

در جرعه چهل و سوم هم مانند جرعه سابق بحث را به دو قسمت تقسیم کردم. بخش نخست مباحث عمومی‌تری مورد اشاره قرار گرفته و چند دقیقه پایانی تقدیم می‌شود به هم‌پیاله‌هایی که علاقه‌مند به مباحث دقیق‌تر و بنیادی‌تر هستند.

منابع
– در باب حکمت زندگی
– جهان همچون اراده و تصور /صفحه۱۴۴

تقدیم از: حسام ایپکچی
خُم اول: حکمت زندگی – آرتور شوپنهاور

متن کامل جرعه چهل و سوم : کار شاد

مقدمه:

چند ماهی هست که در بحث کار و فراغت با همدیگه مشغول هم صحبتی و تأمل هستیم، در جرعه چهلم از اصالت فراغت گفتم، جرعه چهل و یکم به مفهوم سلبی کار و “نه‌کار” پرداختیم به یه سؤال ختم شد که آیا نسبتی بین کار و فراغت قابل تعریف هست یا نه؟ و البته منظورمون نسبت مساعد بود یعنی همسویی، در پاسخ به همین سوال، در جرعه قبل مقدماتی رو عرض کردم در گوهر فراغت و سرانجام رسیدیم به جرعه چهل و سوم.

بحث در دو پله مطرح میشه، پله اول همگانی‌تره و اگر صرفاً بخواهیم به کلیاتی از موضوع بپردازید، همین چند دقیقه ابتدایی کفایت می‌کنه، در ادامه برای مخاطبینی که به دنبال مطالب دقیق‌تر هستند، جمع بندی جزئی‌تری دارم که اون رو موکول کردم به پایان جرعه، اگر نسبت بین کار و فراغت پرسش شما هم هست، دعوت می‌کنم چند دقیقه‌ای رو با من هم پیاله باشید.

دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!

در جرعه قبل از زبان شوپنهاور شنیدیم که ثمره و میوه زندگی «فراغت» است. اولین پرسشی که در این جرعه به آن خواهم پرداخت چنین است که آیا زندگی فقط یک درخت است که میوه ثابتی داشته باشد؟ یا ما با جنگلی از انواع درختان روبرو هستیم که هرکدام مطابق با تجربه خود به میوه و ثمره‌ای دست خواهیم یافت؟
جرعه چهل و دوم در دو نیمه تقدیم شده و نیمه دوم تقدیم است به دوستانی که در پی مطالبی با دقت مضاعف هستند و به مقدماتی منتهی خواهد شد که در جرعه آتی به آن خواهم پرداخت.

منابع
– کتاب در باب حکمت زندگی صفحات ۴۴ تا ۴۶
– رساله ممتاز در باب آزادی صفحات ۳۶ تا ۳۸
– کتاب متعلقات و ملحقات صفحه ۳۷۴
– کتاب جهان همچون اراده و تصور صفحات ۳۹۱ و ۶۴۰

متن کامل جرعه‌ی چهل و دوم: گوهر فراغت چیست؟

در جرعه‌های قبل یامن جمله شوپنهاور باهم دیگه صحبت کردیم که میگه فراغت میوه و شکوفه درخت زندگیست؛ اما یک سؤالی باقیست که میشه در اون تأمل کرد این سؤاله که آیا زندگی فقط یک گونه درختِ، یا همان‌طور که ما در یک جنگل انواعی از درخت‌ها را می‌بینیم در جهان انواعی از زیستن‌ها هم امکان‌پذیره که لزوماً همه‌ی این درخت‌ها یک میوه نمیده، بلکه هر کدام میوه‌ای مختص به خود میده، و زندگی چنانی که شوپنهاور زیسته میوه‌ای چون فراغت میده اگر اینگونه بفهمیم مسئله رو و توصیفش بنابر از زندگی‌رو محدود به تجربه اون بدونیم اون وقت سؤالهای مهم‌تری هم در پی می‌آید. مثل اینکه خوب من چه درختی را زندگی می‌کنم ور زندگی چنانی که من تجربه می‌کنم چه میوه‌ای باید بدهد؟ من مدعی نیستم که به سؤال دوم قراره پاسخ بدهم و اساساً پاسخ به سؤال دوم پاسخ وجودیست یعنی آن چیزیست که از درون هر یک از ما می‌جوشه، و قابل ارائه از بیرون نیست. اما در جرعه‌ی پیش‌رو به قدر بضاعت این سؤال رو باهم حلاجی می‌کنیم تا فرصتی پیش بیاد برای تعاملات فردی و مستقل من و شما؛ اگر این موضوع دغدغه‌تون هست دقایق پیش‌رو را با من همراه باشید.

دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!

در جرعه قبل بیان شد که فراغت در نگاه شوپنهاور اصالت دارد و به منزله میوه و عصاره زندگی است.

در این جرعه به بررسی مقدماتی پرداختیم که نخست بتوانیم با تعمقی بیشتر به خاستگاه «کار» بی‌اندیشیم و سپس بر اساس متن کتاب به تعریف شوپنهاور از کار نزدیک شویم.

 

منابع

– کتاب در باب حکمت زندگی – صفحه ۴۴ تا ۴۶

تقدیم از: حسام ایپکچی

خُم اول: حکمت زندگی – آرتور شوپنهاور‌ی

متن کامل جرعه‌ی چهل و یکم: نه‌کار

در جرعه قبل بحث فراغت از نگاه شوپنهاور رو مطرح کردیم و رسیدیم به اصالت فراغت و اهمیتش.
از پیگیری‌ها و محبت‌های شما چنینی برمی‌آمد که موضوع، مورد توجه واقع شده، لطف داشتید و البته پیام‌های مکرری رو هم دریافت کردم که فرمودید در این بحث تعمق بیشتری داشته باشیم.

 

دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!

 

اگر از من بخواهند جمله‌ای را بگویم که به فهم من، کلیدی‌ترین و کاربردی‌ترین نکته‌ای است که در کتاب در باب حکمت زندگی شوپنهاور هست، این جمله را می‌گویم:
فراغت، ثمره و فایده همه زندگی‌ست؛ چه، زندگی بدون فراغت چیزی جز کار و زحمت نیست. [1]

در این جرعه از مِی -که هم آخرین جرعۀ سال ۱۴۰۱ است و هم نخستین جرعه از سومین سالِ به خُم اندازیِ مِی- به بررسی این جملۀ شوپنهاور از چند منظر می‌پردازم.

اگه روزی به من بگن که از کتاب در باب حکمت زندگی آرتور شوپنهاور فقط یک جمله‌اش را به ما بگو و من هم بخوام یک جمله­‌ای را انتخاب کنم که به فهم خودم کلیدی­‌ترین نکته‌ای که در این کتاب هست و کاربردی­‌ترینش را به مخاطبم برسونم، اونوقت انتخابم همین جمله­‌ای است که الان برای شما می‌خونم: فراغت ثمره و فایده همه زندگی است، چه زندگی بدون فراغت جز کار و زحمت نیست. این جمله پیشکش به شما اگر که دلتون می­­خواست می­تونید همینجا جرعه رو قطع کنید و برید به زندگیتون برسید اگر مایل بودید بیشتر بشنوید در ادامه چند دقیقه­‌ای درباره‌­اش صحبت می­‌کنیم.

 

منابع
– کتاب در باب حکمت زندگی – صفحه ۴۲ تا ۴۴
– کتاب واژه نامه تاریخی فلسفه شوپنهاور – صفحه

 

 

۱۹۶
– مقاله اوقات فراغت (Free time & culture industry)؛ تئودور آدورنو، جمال آل‌احمد

متن کامل جرعه‌ی چهل: در اصالت فراغت

می می­شنوید مجموعه جستارک­‌های با طعم حکمت زندگی که جرعه جرعه مهمان من حسام ایپکچی هستید.

سلام بر شما امیدوارم که در صحت و سلامتی شنونده جرعه چهلم پادکست می باشید. این جرعه هم جرعه پایانی سال 1401 است و هم جرعه آغازین از سومین سال پادکست می، بیست و پنجم اسفند ماهی که سپری شد تولد دو سالگی می بود و همین جا تشکر می کنم از همه محبت­ها و لطف­‌هایی که داشتید چکیده‌ای از زحمت شما و پیام­‌های صوتی­تون باز هم به همت خودتون در کانال تلگرام پادکست می منتشر شده و اگر مایل بودید به شنیدن در نشانی mey_podcast می­تونید به کانال تلگرام می مراجعه بفرمائید و همینطور بشنوید امیدوارم که سال­های سال بتونیم در کنار همدیگه فکر کنیم مباحثه بکنیم و پرسشگرانه حکمت زندگی را جستجو بکنیم. بیش از این مزاحم وقت شما در مقدمات نمیشم و منابع را عرض می­کنم به رسم همیشه در این جرعه سه منبع داریم منبع اصلی‌مون که همان کتاب حکمت زندگی است این بار از صفحه 42 الی 44. یک ارجاع دیگری هم من دارم به واژه نامه تاریخی فلسفه شوپنهاور که کتابش رو در منابع سایت معرفی کردم صفحه­ای که امروز باهاش کار دارم، صفحه ۱۹۶ است. علاوه­بر این دو کتاب که منابع ما هستند در این جرعه یک مقاله هم هست که بهش مراجعه دارم و شما را هم دعوت می­کنم به خواندنش. این مقاله اسمش هست free time inculture industry و نوشته آدرنو ترجمه جمال آل احمد ترجمه­ای که شده خوب free time به عنوان اوقات فراغت ترجمه شده و به اختصار همین عنوان آمده انتخاب این مقاله هم از آن جهت بود که هم موضوع اوقات فراغت حرف گفتنی داره و هم خود آدرنو در متن به فلسفه شوپنهاور اشاره دارد. خالی از لطف نیست که ما هم مروری داشته باشیم و درش تعامل کنیم فایل pdf مقاله را هم در وب­سایت mey.ir می­گزارم براتون در پست مربوط به همین جرعه که اگر تمایل داشتید اونجا می­‌تونید دانلود بفرمایید و بخونید. خوب این هم از منبع و بریم به طرح مسئله­‌مون برسیم.

دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!

 

[1] متن انگلیسی: 

leisure, that is, the time one has for the free enjoyment of one’s consciousness or individuality, is the fruit or produce of the rest of existence, which is in general only labour

 

شوپنهاور برای ما یک دوراهی ترسیم کرده است. او گفته یک راه به‌سمت تنهایی می‌رود و راه دیگر به‌سوی فرومایگی. ما تنها در یکی از این دو مسیر می‌توانیم حرکت کنیم. پس باید انتخاب کنیم.
در جرعه قبل، سعی کردیم این جمله و این نما از مسیر پیشِ رو را نقادانه بررسی کنیم. نقادانه یعنی چه؟
یعنی در گام اول، همه سعی‌مان بر این باشد که بفهمیم او چه می‌گوید و از زاویه نگاه او بتوانیم جمله را تماشا کنیم. در قدم دوم پرسشگری کنیم، سوالاتمان را نسبت به این گزاره مطرح کنیم و ببینیم آیا برای ما کنج پرسش‌برانگیزی باقی مانده یا نه، همه زوایا را دیده‌ایم.
حال، گام سومی از بررسی انتقادی این جمله باقی‌ست که در این جرعه می‌خواهم آن را با شما در میان بگذارم.

 

منابع:

– در باب حکمت زندگی – صفحۀ ۴۲ و ۴۳

متن کامل جرعه‌‌ی سی و نهم

می می­شنوید مجموعه جستارک‌­هایی با طعم حکمت زندگی که جرعه جرعه مهمان من حسام ایپکچی هستید. من جرعه ۳۹ام رو می­خوام با یه سوال خیلی مهم آغاز کنم رفیق جانم آقا، خانم میدونی فرق اهل سیاست یا اهل تجارت با متفکر چیه؟ متفکر تمنای مردم نداره ولی اهل سیاست و اهل تجارت در تمنای آدمی­زادن دستشون به سوی مردم درازه چون سیاستمداری که هوادار نداشته باشه، رهرو و پیرو نداشته باشه که سیاستمداران نمیشه. کاسبی که مشتری نداشته باشه، دکانی که پاخور نداشته باشد، تاجر و تجارت خونه نمیشه.

اینا هویتشون تمنای از مردمه اعتبارشون به مقبولیت در برابر مردمه، هویتشون شان بودنشون وابسته است به مقبولیت از جانب مردم، اما متفکر مستغنی، بی نیاز از آدماست به همین خاطر متفکر اصیل پی دار و دسته پروری و حلقه‌­داری نیست اونی که سودای رهرو و پیرو داره یا کاسبه جزء اهل تجارته یا اهل سیاسته. اگر ما همین مقدمه ساده همین پاسخ در برابر این سوال رو پذیرفته باشیم باور مون باشه، وجدان شده باش در ما اونوقت در مواجهه با تفکر دیگران شمشیر نمی­کشیم فریاد نمی­زنیم بدو اینور بازار، بدو حراجش کردم که صف طرف مقابل رو خالی کنیم به جیب خودمون اضافه بشه. زنده باد او رو ورش داریم بشه زنده باد من به همین خاطره که متفکرا اصیل به هیچ ایستگاهی وفادار نیست او وفادار به رفتنه، وفادار به نماندنه، راهیه وقتی با یه تفکر دیگه هم روبه­ رو میشه به قصد منکوب کردنش نقد نمیکنه بلکه پرسشگره میگه تو تا کجاشو اومدی؟ تو تا چقدرشو فهمیدی؟ اصلا چی گفتی؟ میشه گام اول. من از تو چه سوالی دارم؟ میشه گام دوم. اما گام سوم که می‌خوایم در این جرعه با هم دیگه تجربش کنیم و من به قدر بضاعت ارائه بدم چیه؟

دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!

 

 

بنابراین می‌بینیم هر کس به همان اندازه که معاشرتی است، از نظر فکری فقیر و به طورکلی عامی است، زیرا آدمی در این جهان انتخابی چندان ندارد، جز اینکه میان تنهایی و فرومایگی یکی را برگزیند.

منابع:

– در باب حکمت زندگی – صفحۀ ۴۲ تا ۴۴

متن کامل جرعه‌‌ی سی و هشتم: تنها یا فرومایه؟

آرتور خان شوپنهاور در مورد معاشرت با دیگران نظرات غیر متداولی داره، کمی فرق داره با حرف‌هایی که ما معمولا به زبان میاریم یا می‌شنویم صفحه‌ی ۴۲ کتاب حکمت در باب زندگی دو سه سطرش رو براتون از رو می‌خونم:
«بنابراین می‌بینیم هر کس به همان اندازه که معاشرتی است، از نظر فکری فقیر و به طورکلی عامی است، زیرا آدمی در این جهان انتخابی چندان ندارد، جز اینکه میان تنهایی و فرومایگی یکی را برگزیند.» من در حاشیه‌ی این سطرها یه سری تأمل و یادداشت دارم که تو جرعه‌ی سی و هشتم به شرح دقایقی که خواهید شنید، خدمت شما تقدیم می‌کنم.

“می ” می‌شنوید مجموعه جستارک‌هایی با طعم حکمت زندگی که جرعه جرعه مهمان من، حسام ایپکچی هستید.

گزیده‌ی متن اندیشمندان

مسئله‌ی تنهایی خیلی حائز اهمیته در نوشته‌های شوپنهاور هم به اون پرداخته شده، اما لااقل تا جایی که من ورق زدم این موضوع به عنوان تیتر مستقل یکی از جستارها یا یاداشت‌های شوپنهاور نیست بلکه در راستای مباحث دیگری به اون پرداخته. کمی هم برام عجیبه یعنی همچنان متصورم که من پیدا نکردم در نوشته‌ها و دقیق نخوندم، چون مسائل خیلی فرعی‌تری رو شوپنهاور بهش پرداخته و راجع به فن بیان مثلا مطلب داره، در مورد چهره‌شناسی یادداشت داره. اینکه مقوله‌ی تنهایی بهش پرداخته نشده باشه به استقلال کمی عجیبه.

دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!

رسیدن به «سعادت» مقصدی است که اغلب مکاتب و ادیان مدعی مسیرگشایی به سوی آن هستند؛ اما اگر بنا باشد با نگاهی آسیب‌شناسانه به این کلمه نگاه کنیم، چه چیزی را می‌توان مانع سعادت دانست!؟ شوپنهاور به دو مصداق به عنوان دشمنان سعادت اشاره می‌کند و جرعه سی و هفتم از پادکست مِی به همین موضوع می‌پردازد.

منابع:

– در باب حکمت زندگی – صفحۀ ۳۹ تا ۴۱

متن کامل جرعه‌‌ی سی و هفتم

اگه امروز از من و شما بپرسن که از جون زندگی چی می­‌خوای در زندگی چه داشته باشی رضایت‌مندانه زندگی خواهی کرد چه پاسخی می­‌دهی به این سوال پاسخ به این سوال بسیار حائز اهمیته. انتظار ما از زندگیست که مسیر مارو مشخص می­‌کنه یعنی اگر حکمت زندگی مهارت و نگرشی باشه که بتونه انتظار ما از زیستن و مسیر برآورده شدن این انتظار رو نشون بده آن چه که حق حکمت هست ادا شده.

حالا اگر در پاسخ به این سوال انتظارت از زندگی چیست محدود بشیم به یک کلمه، یعنی فقط بگن در یک کلمه باید انتظارت رو توصیف بکنی ما ناگزیریم به سراغ کلمه­ای بریم که چنان جامعیت داشته باشه که بتونه حداکثر نیازهای مارو در دل خودش جا بده و حالا با این اوصاف اون یک کلمه‌ای که چنین خصوصیتی داره چیه به نظر شما؟

سعادت

احتمالا خیلی از من و شما به سراغ کلمه­‌ی سعادت می‌­رویم. چنانکه تمام مکاتبی که برای انسان راه و روش زندگی دارن ترسیم می­‌کنن مدعی رسوندن انسان به سعادت هستن. حالا اگر ما بخوایم این کلمه­‌ی سعادت رو کمی تبیین بکنیم براش قواعد و چارچوبی بگیم چه موئلفه‌­هایی رو می‌­تونیم بشماریم و بگیم که بر اساس این مدل یا بر اساس این مراتب ما می‌تونیم سعادتمند زندگی بکنیم؟ اون چه که در این جرعه می­‌شنوید تلاش منه برای پاسخ گفتن به این سوال.

می می‌­شنوید مجموعه جستارک­‌های با طعم حکمت زندگی که جرعه جرعه مهمان من، حسام ایپکچی هستید. هم‌‌پیاله‌های من سلام جرعه‌­ی سی و هفتم می رو با آرزوی آگاهی و صبر بر آگاهی برای خودم و شما آغاز می­‌کنم. این آرزو به سبب دشواری ایامی است که آن‌را تجربه می­‌کنیم و در آن زندگی می­‌کنیم گرچه که این دوران و این ایام منحصر به ما نیست، جوامعی که امروز در آسودگی و رضایت نسبی زندگی می‌­کنند به بهای گذر از همین گردنه تونستن به سعادت برسن.

تبیین سعادت

و اما سعادت کلمه‌­ای کلیدی است که من می­‌خوام در این جرعه با استناد به منبع اصلی مون و منبعی که در طول این ماه­‌ها پیرامون اون حرف زدیم یعنی کتاب در باب حکمت زندگی آرتور شوپنهاور به اون بپردازم و سعی کنم به اندازه بضاعت خودم کمی از ابهام خارجش کنم. می‌­دونیم که هدف مبهم خطر گم شدگی داره، کلمه‌­ای که خودش در ظلمت و پوشیدگیه نمی­تونه مبنای عدالت و گشودگی باشه به همین جهت اون چه که بر ما ضرورت داره اینه که مقصد رو تا حد ممکن روشن کنیم وقتی آگاه شدیم به مقصد هم دشواری مسیر هم فاصله‌­ی بین وضع موجود و وضع مطلوب مارو لبریز خشم و غم می­کنه به همین جهته که ما بعد از آگاهی نیازمند صبر بر آگاهی هستیم.

منابع پادکست می

به رسم معمول منبع رو عرض بکنم که کتاب در باب حکمت زندگیست در این جرعه از صفحه­‌ی ۳۹ الی ۴۱ رو با هم مرور می­کنیم. قبل از این که وارد بشم در موضوع بحث یک نکته‌­ای رو بعنوان پیش درآمد عرض بکنم، اگر بخاطرتون باشه در یکی دو جرعه­‌ی قبل از مشکلاتی که در دسترسی به پادکست می داشتیم براتون شرح وضعیتی گفتم الان می­تونم این نوید رو بدم که این مشکلات حل شده و شما چنانکه در این هفته­ها اگر به اینترنت دسترسی داشته باشید تجربه کردید که برا شنیدن می دچار مشکل نیستید از تمام پادگیر­ها می­تونید می رو بشنوید. اما به جهت اینکه اصل دسترسی اینترنت امروز به یک معضل تبدیل شده و بسیاری از ما دسترسی به شبکه جهانی نداریم بالاخص دوستانی که در ایران زندگی می­کنید راهکاری که به ذهنمون رسید اینه که بر روی وبسایت mey.ir دسترسی داشته باشید و فایل­های پادکست رو بر روی خود وبسایت بشنوید. بعلاوه یک امکان دیگری هم پیش از این بود حالا تکمیل شده و اون هم دسترسی به متن جرعه­هاست، اگر به هر دلیلی نیاز دارید که یا همزمان به شنیدن یا بعد از اون متن رو مرور بفرمائید اون هم بر روی وبسایت قابل دسترسیه، بالاخص برای دوستانی که ناشنوا یا کم شنوا هستن امیدوارم که این امکان مثمر ثمر باشه. فقط برای دسترسی به متن جرعه­ها نیاز هست که در سایت عضو بشید که البته عضویت هم خیلی سادست هم رایگان. پیش درآمد رو همین جا به پایان می­برم و وارد موضوع می­شم.

موانع سعادت

من در این جرعه می­خوام موانع سعادت از نگاه شوپنهاور رو بگم شوپنهاور به دو تا مولفه اشاره می­کنه می­گه این دو تا دشمن سعادتن، اما قبلش تعریفی از سعادت به ما ارائه نمی­ده دیگه می­دونیم که در سبک و سیاق بحث کردن شوپنهاور این خیلی عجیب نیست، چون او مفاهیم رو سلبی بیان می­کنه تو خیلی از موارد. نمیاد حق رو تعریف کنه می­گه ظلم نکن آن چه هست حقه، نمیاد لذت رو تعریف کنه می­گه ما یه رنجی داریم هر وقت تو تونستی مانعی در برابر این رنج ایجاد کنی می­شود لذت، در خصوص آزادی هم همینو می­گه می­گه امتناعی از اراده نداشته باشی یه آزادیه این شیوه بحث شوپنهاور هست.

دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!