جرعه 14: رندانگی
رندانگی واژه «رند» در اشعار حافظ را شنیدهاید؟ من در این جرعه، رندانگی را از حافظ قرض گرفتم و معنایی متناسب با مسیر تفکر خودمان در برابرش نوشتم تا نه فقط یک استعاره ادبی بلکه یک نحوه از بودن را با آن وصف کنم. جرعه چهاردهم توضیح مفصلی است بر اینکه «عام» و «خاص» صفت آدمیان نیست بلکه وصف ِساحت ِزندگی است.
متن کامل جرعه چهاردهم
این مِی است که میشنوید. جرعهای از سلسله جستارکهای شفاهی با طعم حکمت زندگی که مهمان من، حسام ایپکچی هستید.
سلام بر اهل می جرعۀ چهاردهم را میشنوید. این جرعه در روز چهارشنبه، نوزدهم خرداد ماه از سال صفر ضبط میشود. تاکید دارم بر ذکر تاریخ به این علت که مشغول طبخ غذا هستیم. تفکر پختن است و ما در مسیر پختن هستیم. آن چیزی که امروز میشنوید به قدر پختگیِ حاصل تا این لحظه است.
حتما بیش از این فکر میکنم. شما هم بیش از این فکر میکنید و نقد میکنید. تعصبی بر آن چیزی که گفته میشود نداریم. آمادۀ نقد و چه بسا نقض خودمان برای رسیدن به خود جدیدتر هستیم. در جرعۀ قبل تا به اینجا رسیدیم که من عرض کردم بر تقسیم مردمان به عام و خاص نقد دارم. نقد هم به جهت اثر بود. آثار حاصل از این تقسیم را خدمتتان عرض کردم.
شما میتوانید در اطراف خودتان مشاهده کنید که تمام آن چیزی که شما به عنوان ظلم و جنایت میشناسید؛ حاصل این است که فردی بر خودش روا میداند که بر فردی دیگر یا جماعتی دیگر اعمال اراده کند، یعنی ارادۀ خود را حاکم و قدرت خود را بر دیگران مسلط کند.
به عبارت کلیدی “بر خود روا دانسته” دقت کنید! یعنی اگر کسی بگوید اینکار ناروا یا اشتباه است و من انجام میدهم؛ جای امیدواری هست ولی مبنای تمام جنایاتی که در تاریخ بشریت اتفاق افتاده است این است که کسی بر خودش حق و در خودش جواز میبیند که مسلط بر دیگران و از دیگران برتر باشد. برای این روا دانستن نیاز دارد که خودش را ممتاز از دیگران بداند.
این امتیاز را از کجا آورده است؟
دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!
سلام و عرض ادب جناب حسام چندروزی ست که بر حسب اتفاق در اینستاگرام با پادکست ها و پیج خودتان آشنا شدم
نگاهتان را دوست میدارم و از شنیدن پادکست هایتان بغایت لذت میبرم و می آموزم . مدت های زیادی بود که در انتظار چنین محتوایی بودم که در میانه ی این حجم بزرگ از هیاهو در محتواهای رنگ به رنگ ، آرام جان بیقرارم باشد که جهان هستی نیازم را به استجابت رساند . خدای را شاکرم و برای شما آرزوی توفیق و موفقیت روزافزون دارم .
دم شما گرم
دست حق پشت و پناهتان
با احترام
ویدا مینوچهر 🍁🍂💐
سلام نقدی درباره اپیزود چهاردهم می دارم
واژه عوام و خواص با توجه به توضیح مبسوطی که دادین جای تردید داره.
علتش اینه که با فرض اینکه من خودم رو با هر وضعیت علم و دانش و طبقه اجتماعی و… جزو خواص ندانم
و افراد بزرگ تاریخ رو مثل شوپنهاور مولانا یا … خاص بدانم این موضوع باعث میشه در راه مطالعه زندگی و آثار آنها دچار ایستایی شوم یعنی جوری در بزرگی و نبوغ آنها مبهوت و گنگ بشم که نتونم از آنها بگذرم
این همون اتفاقی که راجبه پیامبران افتاده.مردم بجای اینکه از توصیفات و توضیحات پیامبران به تعالی برسند در خود پیامبران متوقف شدند چون آنها رو خواص میدونستند
مورد بعدی اینکه به نظرم تمامی انسانها به معنی تضیحی شما از یک سطحی از خاص بودن برخوردارن
یعنی یک سطی از (فر زی) بدین معنی که به عنوان مثال مفهوم عرفانی مثل وحدت و کثرت در سطحی پایین برای مردم عادی قابل فهم و تفکر هست مثل کثرت در عین وحدت درسلولهای بدن انسان
خدا در قران به نوعی با این خاص گرایی برخورد کرده
مثلا گفته تو به مردم گفتی که من پدر تو هستم؟
در صورتی که عیسی نگفته بود خدا خواست به مردم بگه عیسی فقط یه پیام رسانه و به نوعی یه فرد عادیه جالب اینه که در قران ذکر شده و شاید هدفش این بوده که به پیراون محمد هم بگه که او فقط یه پیام رسانه
و خواسته مردم رو متوجه کنه که فکر نکنید اونها خاص هستند و اونها صد راه تعالی شما نشوند