جرعه 51: مرهمِ مربع

تصور کنید قرار است با اپیکور ملاقات کنیم و از او بخواهیم به ما نسخه شفابخشی بدهد که با عمل به آن بتوانیم «آسایش پایدار» را تجربه کنیم. جرعه پنجاه‌ویکم از پادکست می، پاسخ اپیکور به این پرسش است.
از جرعه پنجاه‌ویکم، وارد پیاله چهارم از «می» می‌شویم. این پیاله با فصل سوم از کتاب درباب حکمت زندگی از آرتور شوپنهاور آغاز می‌شود.

متن کامل اپیزود پنجاه و یکم: مرهمِ مربع

تصور کنید که فرصت ملاقاتی برای ما پدید آمده که برویم به دیدار اپیکور و از او بخواهیم که اکسیر و مرهم و کیمیایی به ما بدهد که بتوانیم آسودگی پایدار را تجربه کنیم. او هم سخاوتمندانه دارویی به ما ارائه می‌کند که این دارو متشکل از چهار عنصر است. می‌گوید اگر به این عمل کنید و بتوانید این را درک کنید، آن‌وقت به آسودگی پایدار می‌رسید. شوپنهاور از اپیکور به‌عنوان آموزگار سعادت نام می‌برد و من با ذکر مقدمه‌ای در مورد این تمجیدی که شوپنهاور از اپیکور داشته، مرهم چهارضلعی او را برای شما روایت می‌کنم. اسم این جرعه را گذاشتم مرهم مربع که یادگار باشد از همین چهارضلعی که می‌خواهم برای شما تعریف کنم. امیدوارم که دقایق پیش رو برای شما کارآمد و مثمر باشد. می‌شنوید مجموعه جرعه‌هایی با طعم حکمت زندگی که جرعه‌جرعه مهمان من، حسام ایپکچی هستید. هم‌پیاله‌های من سلام بر شما. بسیار خوشحالم که فرصت دوباره‌ای پدید آمد تا بتوانم بعد از وقفه بلند، همسفر جدیدی را با شما آغاز کنم.

ما رسیدیم به جرعه پنجاه‌ویکم از پادکست می. این جرعه می‌شود سرآغاز فصل سوم از کتاب «در باب حکمت زندگی» به قلم آرتور شوپنهاور. ما یک تقسیم‌بندی داریم در پادکست می که جرعه‌جرعه می‌نوشیم تا پیاله‌پیاله سخن به مقصد برسد. جرعه پنجاهم سرآغاز پیاله چهارم است. به چه ترتیبی؟ تاریخ می‌گویم برایتان که بدانید چه عمری سپری شد تا به اینجا برسیم. پیاله اول از حوالی نوروز سال صفر آغاز شد. در ابتدا ما مقدمه کتاب را با هم خواندیم. جرعه ۱ الی ۱۹ صرف شد برای مقدمه کتاب. بعد رفتیم به سراغ پیاله دوم. پیاله دوم از شهریورماه سال صفر آغاز شد. از جرعه ۲۰ الی ۳۰ ما به فصل اول کتاب پرداختیم. بعد رفتیم به سراغ پیاله سوم.

پیاله سوم از فصل دوم که «در باب حکمت زندگی» آغاز شد. دیگر می‌دانید این یک فاصله‌ای که بین فصل‌ها و پیاله‌ها هست به خاطر این است که مقدمه برای ما یک پیاله بود. و اما پیاله سوم خیلی زمان برد. از فروردین سال یک آغاز کردیم و در فروردین سال چهار پیاله سوم به سر رسید. و اکنون که دقایق پایانی مردادماه سال ۱۴۰۴ است، پیاله چهارم را از اپیزود ۵۱ آغاز می‌کنیم. و نمی‌دانم که این سفر به چند جرعه و به چند ماه و هفته سپری می‌شود اما امیدوارم که هم‌سخنی و هم‌اندیشی ما در باب حکمت زندگی، طعم بودن را برای ما دگرگون کند، خستگی زیستن را کمی از تن ما به در کند. از این هم‌سخنی بلندمدت با آرتورخان شوپنهاور دیگر اخلاقش کمی به دستمان آمده. اندیشمند بی‌تعارف و صریح‌اللهجه‌ای است. قدما را خوانده، به دقت هم خوانده، در گفته‌هایشان تأمل کرده، در حاشیه کتاب‌هایشان یادداشت نوشته و حالا زبان صریحی دارد در نقد کردن یا اعلام نپسندیدن گفت‌وگوی آن‌ها. ما در پس یا ناپسند دانستن یک متفکر جنبه‌های مختلفی را می‌توانیم ارزیابی کنیم. مهم‌ترینش این است که با فردی هم‌مسئله نباشیم. بعدش این سخن پیش می‌آید که با کسی هم‌روش نباشیم. اما حتی اگر مسئله و روش با هم مطابقت داشت، ضرورتاً به این معنا نیست که هم‌استنتاج یا هم‌نتیجه هستیم. هر کدام از این‌ها می‌تواند اسباب فاصله‌گیری و اسباب افتراق باشد. حالا این توضیح را برای چه عرض کردم؟ به خاطر اینکه در کمال تعجب این استاد صریح‌اللهجه و چه‌بسا تندخوی ما فصل سوم کتاب را با یک مدیحه آغاز می‌کند. چیزی که ما از زبان شوپنهاور کم می‌شنویم. جمله آغازین این فصل این است. اگر کتاب «در باب حکمت زندگی» به ترجمه جناب محمد مبشری خدمتتان باشد، می‌شود از صفحه ۶۳ کتاب. اولین سطر این است: «اپیکور آموزگار بزرگ سعادت، درست و زیبا گفته است.» اینکه حالا اپیکور چه گفته؟ که به نظر شوپنهاور درست و زیباست، این را می‌گذارم برای جرعه بعد. آنچه که توی این جرعه می‌خواهم به آن بپردازم چنین است که چرا اپیکور آموزگار است. ببینید ما به دو تا وجه می‌توانیم بپردازیم. اولیش این است که آیا اپیکور که برای شوپنهاور آموزگار بود، برای من و تو در این برهه و در این زمان هم می‌تواند سخنی برای گفتن داشته باشد؟ این را در این جرعه به آن می‌پردازم. سؤال بعدی این است که حالا شوپنهاور چه اثری از اپیکور گرفته که او را آموزگار خودش خطاب می‌کند؟ این هم تو جرعه بعد به آن می‌پردازم. و بعد سؤال این است که اپیکور چه گفته که چنین با مدح آغاز می‌کند؟ شوپنهاور می‌گوید درست و زیبا گفته؛ این را هم موکول می‌کنیم به دو جرعه بعد. خب، الان یک نقشه راهی برای ما مشخص شد که فصل سوم را می‌خواهیم با چه مباحثی آغاز کنیم.

آیا اپیکور در زمانه ما اندیشمندی حائز اهمیت است؟

دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!

6 پاسخ
  1. سرور ارانی فرد
    سرور ارانی فرد گفته:

    اجازه هست ۳ تا اصلاح متن پیشنهاد بدهم
    لفاظی
    داروی چهاروجهی
    همین اندازه که دور و برت هست بس است

    پاسخ
    • ثنا نیازی
      ثنا نیازی گفته:

      سلام و درود سرور عزیز
      سپاس از همراهی و دقتت
      مواردی که فرمودی همگی به روزرسانی شدند.
      به امید بهترین‌ها

      پاسخ
    • ثنا نیازی
      ثنا نیازی گفته:

      سلام و درود سرور عزیز
      سپاس از همراهی و دقتت
      مواردی که فرمودی همگی به روزرسانی شدند.
      به امید بهترین‌ها

      پاسخ
  2. Mohammadreza Fereydooni
    Mohammadreza Fereydooni گفته:

    خیلی عالی بود حسام جان و دقیقا من هم با همین روش چند سالی است که روزگار می‌گذرانم
    برقرار و سلامت باشی
    دمت گرم

    پاسخ
  3. پروین
    پروین گفته:

    سلام
    ضلع اول و دوم برای من هم‌چنان مسئله است. جهان رو آفریده خدایی می‌دونم که قوانین خلقتش رو بر زندگی باور دارم. از خود مرگ نمی‌ترسم و از بعد از آن بیم دارم.

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *