جرعه 42: گوهر فراغت چیست؟
در جرعه قبل از زبان شوپنهاور شنیدیم که ثمره و میوه زندگی «فراغت» است. اولین پرسشی که در این جرعه به آن خواهم پرداخت چنین است که آیا زندگی فقط یک درخت است که میوه ثابتی داشته باشد؟ یا ما با جنگلی از انواع درختان روبرو هستیم که هرکدام مطابق با تجربه خود به میوه و ثمرهای دست خواهیم یافت؟
جرعه چهل و دوم در دو نیمه تقدیم شده و نیمه دوم تقدیم است به دوستانی که در پی مطالبی با دقت مضاعف هستند و به مقدماتی منتهی خواهد شد که در جرعه آتی به آن خواهم پرداخت.
منابع
– کتاب در باب حکمت زندگی صفحات ۴۴ تا ۴۶
– رساله ممتاز در باب آزادی صفحات ۳۶ تا ۳۸
– کتاب متعلقات و ملحقات صفحه ۳۷۴
– کتاب جهان همچون اراده و تصور صفحات ۳۹۱ و ۶۴۰
متن کامل جرعهی چهل و دوم: گوهر فراغت چیست؟
در جرعههای قبل یامن جمله شوپنهاور باهم دیگه صحبت کردیم که میگه فراغت میوه و شکوفه درخت زندگیست؛ اما یک سؤالی باقیست که میشه در اون تأمل کرد این سؤاله که آیا زندگی فقط یک گونه درختِ، یا همانطور که ما در یک جنگل انواعی از درختها را میبینیم در جهان انواعی از زیستنها هم امکانپذیره که لزوماً همهی این درختها یک میوه نمیده، بلکه هر کدام میوهای مختص به خود میده، و زندگی چنانی که شوپنهاور زیسته میوهای چون فراغت میده اگر اینگونه بفهمیم مسئله رو و توصیفش بنابر از زندگیرو محدود به تجربه اون بدونیم اون وقت سؤالهای مهمتری هم در پی میآید. مثل اینکه خوب من چه درختی را زندگی میکنم ور زندگی چنانی که من تجربه میکنم چه میوهای باید بدهد؟ من مدعی نیستم که به سؤال دوم قراره پاسخ بدهم و اساساً پاسخ به سؤال دوم پاسخ وجودیست یعنی آن چیزیست که از درون هر یک از ما میجوشه، و قابل ارائه از بیرون نیست. اما در جرعهی پیشرو به قدر بضاعت این سؤال رو باهم حلاجی میکنیم تا فرصتی پیش بیاد برای تعاملات فردی و مستقل من و شما؛ اگر این موضوع دغدغهتون هست دقایق پیشرو را با من همراه باشید.
دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!
سلام باعرض سپاس و درودخالصانه قلبی خودم به شما دوست بسیار عزیز و متفکر: شما در نقد نظر شوپنهاور که میگوید” (نقل به مضمون) :اگر کسی بجای دیدگاه متفکر به بررسی زندگی او …..بپردازد مانند کسیست که بجای خود نقاشی به تابلو و….:” .بنظرم یک اصل را مفروض گرفته اید واون اینکه ما نتیجه وحاصل جبری شرایط ومحیط زندگیمان هستیم وبعبارتی هرکس در شرایط خاص شوپنهاور بود احتمالا به این نتایج میرسید و…..اندیشه های فرد محصول عوامل بیرونی وشرایط حاکم بر فرد است !؟بنظرمن اگرچه تاثیراین عوامل بر درک ودریافت ما از زندگی انکارناپذیرهست ولی تاثیراین عوامل مطلق وجبر کامل هم نیست و زیبایی وشگفتی زندگی هم در همین پیش بینی ناپذیربودن رفتار انسانهاست در شرایط مشابه
سلام بر شما
در نتیجهگیری که فرمودید باهم همرای هستیم.
همینکه فرمودید تاثیر عوامل محیطی بر فرد انکار ناپذیر است یعنی بررسی زندگی و محیط و زمانه؛ ضرورت دارد اما «کفایت» ندارد که فرمایش صحیحی است.
الان من نفهمیدم اینکه آخر جرعه فهمیدیم «گوهر فراغت آزادی است» غلطه بهمعنای رد فهم اولیهٔ خودمون از متن بود یا بهمعنای وجود تناقض در گفتههای شوپنهاور که یکجا میگه آزادی سلبیه و یکجا گوهر امر ایجابی رو چیزی سلبی میدونه و این محاله. نتیجه کدومیک از اینهاست؟
در مقام رد نبودیم
مطابق با مفروضات شوپنهاور که آزادی امر سلبی است؛ گوهر فراغت نمیتواند امر سلبی باشد پس باید گوهر فراغت را چیزی بجز «مطلق آزادی» بدانیم. با این مقدمات نتیجه گرفتیم که گوهر فراغت اراده است و با این مقدمه در جرعههای بعدی راه طی خواهیم کرد.
باسلام و عرض خداقوت به آقای حسام ایپکچی که به حق تجلی معنای واژه ” انسان” هستند.
برداشت شما از کلمه فراغت در اپیزود 41و42 با توجه به ایده شوپنهاور با ایده قرآنی آن نزدیکی دارد ، آنجا که در سوره انشراح می فرماید فاذافرغت فانصب هنگامی که ( از فعالیتهای روزانه ) فراغت یافتی به کارهای مهم بپرداز. از طرف دیگر نصب به معنای رنج با تفکر شوپنهاور که اصالت را رنج می داند سازگار است.