جرعه 46: التفاتِ لطافت
اگر جرعه سی و پنجم را به خاطر داشته باشید، بحث مفصلی در خصوص مراتب لذت داشتیم. این بحث از منظر دیگری در جرعه چهل و ششم مورد توجه قرار گرفته است. همچنین در بخش ابتدایی جرعه به ملال طبقه مرفه و دلزدگی دوره میانسالی میپردازیم.
منبع
کتاب در باب حکمت زندگی – صفحه ۴۸ تا ۵۰
جرعه چهل و ششم
چگونه میتوان از زندگی لذت برد؟ چه چیزهایی برای ما در زندگی لذیذ هستند؟
فرض کنید کسی بتواند به ما اجزای لذت را بگوید، مواد تشکیلدهنده لذت را مشخص کند و یا راهی پیش پای ما بگذارد که بتوانیم لذتهای عمیقتر و مکررتری را تجربه کنیم. اگر اندیشمند یا اندیشهای بتواند به این پرسش پاسخ دهد، انصافاً میتوان گفت که یکی از مهمترین دغدغههای بشر را پاسخ گفته است. به همین دلیل، بسیاری از افراد به مسئله لذت پرداختهاند.
مرور مباحث جرعههای پیشین درباره لذت
در جرعههای پیشین نیز به مقوله لذت پرداختهایم که در متن جرعه خدمت شما ارجاع میدهم و آدرس آن را عرض میکنم تا اگر مایل بودید، بدانید کجا میتوانید بشنوید. در این جرعه نیز مجدداً به سراغ مسئله لذت میرویم و چند دقیقهای گپ میزنیم. شاید علاوه بر آنچه از لذت میشنویم، خود این جرعه نیز تجربهای از لذت باشد برای من و شما. اگر این موضوع مسئله شما نیز هست، دقایق پیش رو با من همراه باشید.
خوشآمدید
شما در حال شنیدن مجموعه جستارکهایی با طعم حکمت زندگی هستید که جرعه جرعه مهمان من، حسام ایپکچی، خواهید بود. همپیالههای من، سلام بر شما. امیدوارم عمرتان به خیر باشد. نمیتوانم آرزو کنم که بیدرد و رنج باشید، چرا که درد و رنج علائم زیستن و پیمودن است، ولی حداقل میتوانم امیدوار باشم و آرزو کنم که صبرتان از رنجهایتان بیشتر باشد و رنجهایتان پربار و پردستاورد.
ورود به بحث: مرور کتاب “در باب حکمت زندگی”
موضوع جرعه چهل و ششم را در مقدمه خدمت شما عرض کردم. گرچه مباحث جرعه چهل و پنجم همچنان ادامه دارد و چه بسا اگر مجالی باشد و عمری باشد، در فرصتهای بعدی باز هم به آن برگردم، اما در این جرعه میخواهم کتاب را چند صفحهای با هم پیش ببریم. به رسم معمول، منبع را ابتدا خدمت شما میگویم؛ از صفحه 48 تا 50 کتاب «در باب حکمت زندگی» را با هم مروری میکنیم. البته این مرور جایگزین خوانش شما نیست. شما مطالعه میفرمایید و من هم حاشیه نوشتههای خودم را با شما در میان میگذارم.
دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!
من و شما همکلاسیها اگر که بخواهیم در این راستا قدم برداریم، اسم رمز مسیرمان میشود “التفات به لطافت”، یعنی توجه به این اثرپذیری. خب جرعه تا همین جا باقی و سفر ادامه دارد، اگر که سهم ما از عمر بیش از این باشد.
بچه ها بیش از بزرگترها التفات به لطافت دارند، اثرپذیرترند و بیشتر هم از زندگی لذت میبرند
شاید مشکل از جایی شروع می شود که آدم ها به تبع اثرپذیری، آسیب پذیر هم می شوند و انگار سیستم دفاعی روان آنها تصمیم می گیرد که پوستش کلفت شود و دیگر لطیف نباشد…
و به اندازه ای که از رنج فرار میکند، لذت هم از او فرار میکند
فوق العاده بود 🙏
درخصوص نقد شما که فرمودید جایی میگه تکرار لذت ملال میاره و جای دیگر سعادت رو تکرار مکرر لذت میدونه، اول تقاضا میکنم کتاب ذهن تقابل پذیر اثر راجر مارتین رو بخونید، بعد باید اشاره کنم منظورش احتمالا از تکرار لذت این نیست که یک سطح لذت رو تکرار کنیم بلکه در مسیر رشد هر بار ارتقا پیدا میکنیم و لذت هم در شکل و مدلش و هم در عمقش متفاوت میشه و سعادتمند کسیه که این مسیر رشد رو مدام و مکرر طی میکنه و با تکرار این لذتِ هر بار رشد یافته، میشه سعادتمند بود
جناب ايپکچی، بسیار از شما می آموزیم.
نگاه عمیقی بود به مقوله لذت وهنوز جای کاوش بسیار دارد.
آنسوی دیگر لذت که از حساسیت ولطافت می آید رنج است. به مصداق هر که بامش بیش برفش بیشتر، انسانیکه به این حد از لطافت رسیده تا لذت بیشتری را درک کند ، درد ورنج بیشتری را نیز متحمل خواهد شد.
سوالی که هست اینکه اگر کاهش اثرپذیری از پیرامون را خودخواسته تقلیل دهیم تا در آنسوی طیف رنج کمتری ببریم درست عمل نکرده ایم؟
احمد عیسایی
تداوم لذت اصولا با چرخه رنج لذت ملال همخوانی ندارد در اینصورت این چرخه فقط برای لذات بدنی هست
به نظر میرسه تداوم لذت برای لذتهای خارج از این چرخه هست
این نظر رو یالوم در کتاب درمان شوپنهاور وقتی فلیپ نحوه درمان توسط شوپنهاور رو شرح میده بیان میشه که بنظر کاملا منطقیه