جرعه 28: شاخص شخصیت
متن کامل جرعهی بیست و هشتم
توی محاورههای روزمره عمدتاً واژه تلف میشه، چرا؟ چون ما نیاز نداریم به معناش فکر کنیم از روی عادت صحبت میکنیم.عادت کارش اینه که تصمیم رو برای ما ساده بکنه. خب؟ واژهها رو میتونیم سبک خرج بکنیم. از جمله واژههای سنگینی که ما تو محاورههای عادی سبک خرجش میکنیم کلمهی شخصیته، به عنوان مثال میگیم که فلانی خیلی با شخصیت بود، اینو وقتی میخوایم توصیف به خیر بکنیم میگیم یا یه کسی رو بخوایم مذمّت بکنیم میگیم که خیلی آدم بی شخصیتیه. اما در قلمروی اندیشه ما اجازه نداریم واژه رو از رو عادت خرج بکنیم اینجاست که باید انتخاب بکنیم، باید تامل کنیم.
شخصیت چه معنایی داره؟ آیا اصلا انسان فاقد شخصیت رو میتونیم تصور کنیم؟ من توی این جرعه که جرعهی ۲۸ام می هست میخوام به کلمهی شخصیت از نگاه شوپنهاور بپردازم و خودم هم تاملاتی دارم که خدمت شما عرض خواهم کرد.
دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!
بسیار جااب و قابل تامل بود
و چقدر این نگاه با نگاه روانشناختی مرسوم در جامعه تفاوت دارد! چقدر در این روانشناسی نیم فهم شده آدم ها و شخصیت هایشان دسته بندی می شوند و منحصربه فرد بودنشان نادیده گرفته می شود!
و نکته جالب دیگر اینکه از نظر شوپنهاور شخصیت تنها بخشی از ماست که دستخوش سرنوشت نیست و ( به فهم من از نظر شوپنهاور) قابل تغییر و در دست ماست و از نظر روانشناسی شخصیت یکی از فاکتورهای تقریبا ثابت در وجود هر کسی است که به این راحتی تغییر نمی کند
و چقدرررر تغییر کردن سخت است…
سلام حسام
تغییر شخصیت وذات سخت ولی غیر ممکن نیست
اگر این تغییر توسط خود شخصیت انجام شود تدریجی و نیاز مند عامل زمان است و اگر توسط عامل بیرونی اتفاق افتد تغییری علمی است که میتواند انی و ناگهانی باشد .
با سلام خدمت جناب ایپکچی عزیز. امروز به جرعه بیست و هشتم رسیدم و جا داره تشکر بسیار ویژه ای بکنم از جنابعالی بابت زحماتتون🙏 بسیار فوق العاده بود و بی صبرانه تشنه جرعه بعدی هستم…
سلام خدمت شما بزرگوار
امیدوارم مجال باشه تا بتونم ادامه خوانش شما رو بشنوم و تفکر کنم.
اپیزود فوقالعادهای بود و به معنای کلمه به فهم جدید و نگاه جدیدی به جهان و انسانها رسیدم و این رو مدیون شمام.
سؤالی دارم:
گفتید فرای جسم، آنچه که حقیقتاً بین ما تفاوت ایجاد میکنه شناخت ماست.
آیا علایق و سلایق و این طور تفاوتها رو زیرمجموعهٔ شناخت در نظر گرفتید؟
انگار که شک هم زن است…
همان قدر نرم، همان قدر زاینده….
درود جناب ایپکچی
اگر من شاگرد بودم در این کلاس و شما استاد کلاس بودی، بعد از درس می ایستادم و برات کف می زدم. خیلی لذت بردم
درود بر شما جناب ایپکچی
اینکه فرمودید وقتی به این تردید نخستین تردید دیگری اضافه شه تا به یقین برسیم ، منظورتون از تردید دیگری شخص دیگری هست که در اون موضوع همانند من تردید داره یا نه ؟ میشه لطف کنید یه مثال بزنید یا اگه دوستان متوجه شدن هم توضیح بدن ممن.ن میشم
ممنون