جرعه 32: مراتب لذت

 

چنانکه در جرعه سی و یکم شنیدید، شوپنهاور از «انواع لذت» سخن به میان آورده اما توضیحی در خصوص اینکه منظورش از «انواع» چیست و نوع‌های مختلف لذت چه نسبت و مراتبی دارند طرح نشده. در جرعه سی و دوم حاصل بررسی‌ام در پاسخ به این سوال را تقدیم کرده‌ام و اما استثنائا با توضیحی که ارائه شده، اشاره‌ای داشته‌ام به اشارات بوعلی سینا

منابع
– در باب حکمت زندگی صفحه ۳۱
– اشارات بوعلی سینا – جلد دوم – نمط هشتم

متن کامل جرعه‌ی سی و دوم: مراتب لذت

مِی ‌‌می‌شنوید مجموعه جستارک‌هایی با طعم حکمت زندگی که جرعه جرعه مهمان من حسام ایپکچی هستید.

همسفرهای من سلام. جرعه‌ی سی و دوم پادکست می‌‌رو باهم هم‌پیاله هستیم، مسیر نسبتاً طولانی طی شد حدفاصل جرعه‌ی سی و یکم تا سی و دوم، نزدیک به چهل روز، و الان سی ام اردیبهشت ماه سال یک هست و من این دقایق مشغول ضبط جرعه‌ی جدید هستم خدمت شما.

ببینید به واقع یک ساعت حرف زدن و ضبط کردن پای میکروفون ۱ساعت ادیت کردن و منتشر کردن محتوا اصلاً کار دشواری نیست کتاب هم که حی و حاضر در برابر ما هست و می‌شه از روش خوند اما این میثاق من با شما نیست، این به واقع میثاق من با من نیست اون چه که این مسیر رو برای من موجه می‌کنه اینه که تامل کنم یعنی این کتاب برای من یک سیر تفکر بشه خان به خوان مرحله به مرحله بیاندیشم برام حل مسئله بشه چیزهایی رو ادراک کنم برم مرحله‌ی بعد.

دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!

10 پاسخ
  1. Ahmad
    Ahmad گفته:

    جناب ایپکچی
    همچنان که گفتید همین دلخوشی های ارام بخش رفتن در مسیر را لذت بخش می کند. چه آنکه دلخوشی بزرگتری نصیب انسان شود. آشنایی اتفاقی با پادکستهای شما مرا با شما ودیگر دوستان هسفر کرد. در نظام فلسفی خودم جمله ای داشتم که هنوز هم به ان اعتقاد دارم ودر همپیالگی با شما در اعتقاد به آن راسخ تر شدم . ؛ برای آرامش باید جنگید؛. منظورم از جنگ جنگ فهم است. جنگ یادگیری است. جنگ دانستن تاریخ، جنگ فهم فلسفه است، تا بدانیم که چگونه ما شده ایم. این فهم به ما می آموزد که لازم نیست برای پدیده های فناپذیر عمرگران را هدر دهیم. آرامش ذهنی حاصل مجموعه ای از چیزهاست ناشی از تجربه ها وتصوراتی که بدست آورده ایم. یکی از آن چیزها تاریخ است. خواندن تاریخ به من آرامش می دهد. تاریخ پذیرش مرگ وکنار آمدن با آن را هم می آموزد.
    مستی نوشیدن جرعه جرعه آرامش با شما دوستان گوارای وجودمان باد.به نوبه خودم با ابزار share همه را به این خوان نعمت دعوت کرده ام. بنوشان ساقی

    پاسخ
  2. هدی عابدی
    هدی عابدی گفته:

    سلام آقای ایپکچی
    ممنون بابت جرعه جرعه می، لذت این روزهای سخته…
    من برای درک بهتر مراتب لذت، نیاز به تبیین بیشتر دارم، هم برای شناخت مصداق هاش و هم اینکه چطور میتونیم در هر مرتبه به لذت برسیم
    حس رو تا حدی می فهمم. فکر میکنم تمرکز بر حواس و ذهن آگاهی روانشناسی و محرک متوسط می‌تونه لذت رو در این سطح زیاد کنه
    ولی لذت در سطح خیال و وهم و عقل رو حتی معناش رو درست نفهمیدم

    پاسخ
  3. سهند
    سهند گفته:

    سلام جناب ایپکچی عزیز
    از زحمات شما بابت تولید این پادکست تشکر میکنم.
    من درباره جرعه 32 نقدی خدمتتون داشتم. این که فرمودید ابن سینا در اثر کثرت ارتباط جنسی از دنیا رفته رو به چند دلیل قبول ندارم:
    1- ابن سینا در زمان خودش و کمتر از صد سال بعد از مرگش دشمنانی داشته که او را کافر و دشمن خدا می خواندند و معروف ترین شان امام محمد غزالی است. این افراد علی رغم این همه اتهام به ابن سینا هیچ کدامشان ایشان را متهم به چنین چیزی نکردند و صرفا از نظرات و عقاید ایشان اشکال گرفتند.
    2- عبارت معروف تاریخ ابن خلکان در شرح حال ابن سینا: “و کان اذا اشکلت علیه مسالة توضا و قصد المسجد الجامع و دعا الله عز و جل ان یسهلها و یفتح مغلقها له”. جالب اینکه نظیر این عبارت در کتاب جوزجانی هم از خود ابن سینا نقل می شود که می گوید هر موقع دچار مسئله دشواری می شدم به مسجد می رفتم و دو رکعت نماز می خواندم و مشکلم حل میشد. طبعا چنین انسانی که در باب ماهیت نماز کتاب هم نوشته است، خیلی بعید به نظر می رسد خود اهل ارتباط نامشروع باشد. با خواندن کتاب های ابن سینا هم خیلی واضح به نظر میرسد که او علاقه شدیدی نسبت به اسلام دارد و تمام تلاشش این است که فلسفه ارسطو را به طور کامل با اسلام سازگار کند و این خودش یک نشانه هست بر اینکه احتمالا ادعایی که استاد مطهری و امثال ایشان درباره ابن سینا دارند و او را یک فرد بسیار اهل عبادت و شب زنده داری معرفی میکنند، درست باشد.
    3- تنها کتابی که ارتباطات جنسی ابن سینا در آن مطرح شده زندگی نامه ابن سینا به قلم جوزجانی است. جدا از اینکه این کتاب نسخه قدیمی ندارد و احتمال دستکاری درآن بسیار بالاست، بنده با مطالعه خیلی مختصر این زندگی نامه به چند مورد تناقض برخوردم، به طور مثال جوزجانی خود می نویسد که او بسیار متشرع و متعبد بود و از طرف دیگر به او نسبت ارتباط نامشروع و مشروب خواری می‌دهد. یا اینکه اوایل زندگی ابن سینا را مستقیم از زبان خود ابن سینا نقل میکند و جملاتی مینویسد که اصلا برای کسی که آثار ابن سینا خوانده باشد قابل باور نیست که او چنین چیزهایی درباره خودش گفته باشد. بارها جملاتی نظیر این نقل شده: “از استاد خود پیش افتادم”، “از معلم خود بالاتر بودم”، در حالی که در کتاب‌های ابن سینا بسیار متواضعانه درباره خودش حرف می زند و حتی کشف های جالب خودش را طوری مطرح میکند انگار ارسطو آن کشف ها را کرده است.

    پاسخ
    • حسام ایپکچی
      حسام ایپکچی گفته:

      سلام سهند جان
      ابتدا اینکه شما مفروض دارید کثرت روابط جنسی امری مذموم و «اتهام» است. بعدتر در ادامه مساله را تعمیم دادید به «ارتباط نامشروع» که این هم القاء ارزش‌داوری دیگری به متن است. سوم و عجیب‌تر اینکه استدلال می‌فرمایید چون فلانی اهل نماز و ایمان بوده پس این وصف از او بعید است و گویی اینجا هم مفروض دارید که شرط ایمان رهبانیت است و در نهایت هیچ مستند مغایری در برابر متن جوزجانی معرفی نفرمودید. مستحضرید که گزاره تاریخی با برهان و استدلال اثبات نمی‌شود بلکه مجال روایت و مستندات است و صد البته می‌شود در رجال ناقل تردید کرد یا مثلا خبر مفرده را مشکوک دانست.
      علی‌ای‌حال
      ابن سینا فیلسوف بی‌بدیل سرزمین ما و کم‌نظیر در تاریخ فلسفه است. عادات جنسی ایشان هم در فرض صدق مذمت ایشان نیست. قطعاً ابن سینا قابل خلاصه شدن در لذت‌طلبی جنسی نیست و آنچه در اپیزود نقل شد هم به روشنی نگاه ایشان در «مراتب لذت» را نشان داده و اتفاقاً کرامت ابن سینا در همین است که «بشرگونه» زیسته و به مقامات رسیده نه به لطف دنیاگریزی و «ملک‌گونه» زیستن.
      با این همه چنانچه منبعی برای مطالعه پیشنهاد داشتید بفرمایید حتما سعی می‌کنم که مراجعه و استفاده کنم

      پاسخ
      • سهند
        سهند گفته:

        سلام مجدد
        ممنونم که مطالعه فرمودید.
        نکته اول اینکه یعنی از نظر شما اینکه کسی آنقدر رابطه جنسی برقرار کند که در اثر آن از دنیا برود مذموم نیست؟
        آن هم کسی که خودش در کتاب قانون زیاده روی در ارتباط جنسی را به شدت منع می کند و عامل بیماری میداند؟
        نکته دوم اینکه بنده هرگز نگفتم ایشان دنیاگریز بوده یا ازدواج نکرده است. اما وقتی جوزجانی بدون هیچ اشاره ای به همسر یا همسران ایشان، از کثرت روابط جنسی سخن میگوید، بسیار بعید است منظورش رابطه زناشویی باشد.
        همانطور که مستحضرید درباره ازدواج ایشان فقط بعضا اشاره به ازدواج ایشان با کنیز فراری یاسمین میکنند که طولی هم نکشیده است.
        توجه بفرمایید که فردی با این شهرت و اوازه علمی و سیاسی حتما اگر همسر یا همسرانی داشت در تاریخ نامشان میماند.

        پاسخ
        • حسام ایپکچی
          حسام ایپکچی گفته:

          سلام و عرض ادب
          در پاسخ به سوال اول بنده نمیدانم «آنقدر» دقیقا چقدر است و اگر میدانستم هم قضاوتی نداشتم و از نظرم مذموم نیست. کثرت روابط جنسی در مورد اشخاصی که نزد اهل ایمان جایگاه قدسی دارند نیز روایت تاریخی شده و از نظر بنده به منزله مذمت نیست. در خصوص زناشویی و ازدواج هم جنابعالی «تشریفات معینی» را مصداق زناشویی میدانید و خارج از این چارچوب را به عنوان «نامشروع» قلمداد می‌کنید. بنده عرضی در این باب ندارم اما محتمل بدانید که نظر جناب بوعلی به عنوان یک متاله و اسلام‌شناس لزوما منطبق با جنابعالی یا مراجعی که به نظر ایشان استناد می‌کنید نباشد و «مشروع ِمتفاوتی» را قائل باشند

          پاسخ
          • سهند
            سهند گفته:

            سلام مجدد
            من در طول این جرعه ها از شما نکات زیادی یاد گرفتم ولی پافشاری شما بر این موضع بسیار برای من عجیب هست.
            از نظر من اگر یک انسان 57 ساله دراثر کثرت رابطه جنسی ضعیف شود و بمیرد، این نه تنها بسیار بسیار قبیح است بلکه نشانه زوال عقل او هم هست.
            اما یک سوال مهم به ذهنم رسید:
            ناظر بیرونی مثل جوزجانی از کجا ممکن است نتیجه بگیرد که ضعف و مرگ استادش در اثر روابط جنسی بوده است؟

          • حسام ایپکچی
            حسام ایپکچی گفته:

            سلام و عرض ادب

            اول: عبارت «پافشاری» در جایی است که «قضاوت» داریم. من عرض می‌کنم به قضاوت نرسیدم؛ شما اصرار دارید که فعل «بسیار بسیار قبیح» است. حالا به نظرتان آن کسی که «ارزش‌داوری» دارد مشغول پافشاری است یا آنکس که می‌گوید من به «ارزش‌داوری» نرسیدم؟ من برخلاف جنابعالی شیوه زندگی بوعلی را (حتی در فرض صادق دانستن روایت جوزجانی) قبیح نمی‌دانم.

            دوم: از آنجایی که تمام اطبا مرگ را بر اساس مشاهدات خود و قرائن ادراک شده به «سببی» نسبت می‌دهند که لزوما نمی‌توان مرگ را «علت» آن دانست. همواره تشخیص دهنده علت مرگ «ناظر بیرونی» است و صد البته نظر ناظر بیرونی قابل نقد و راستی آزمایی است.

  4. عباس
    عباس گفته:

    سلام آقای ایپکچی
    ممنونم بابت زحماتتون چه در انسانک و چه در می
    در صفحه ۴۹ کتاب پاراگراف دوم، تقسیم بندی از منشا لذات هست. این دسته بندی با انواع لذت که مد نظر شماست متفاوته؟

    پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *