جرعه 41: نهکار
در جرعه قبل بیان شد که فراغت در نگاه شوپنهاور اصالت دارد و به منزله میوه و عصاره زندگی است.
در این جرعه به بررسی مقدماتی پرداختیم که نخست بتوانیم با تعمقی بیشتر به خاستگاه «کار» بیاندیشیم و سپس بر اساس متن کتاب به تعریف شوپنهاور از کار نزدیک شویم.
– کتاب در باب حکمت زندگی – صفحه ۴۴ تا ۴۶
تقدیم از: حسام ایپکچی
خُم اول: حکمت زندگی – آرتور شوپنهاوری
متن کامل جرعهی چهل و یکم: نهکار
در جرعه قبل بحث فراغت از نگاه شوپنهاور رو مطرح کردیم و رسیدیم به اصالت فراغت و اهمیتش.
از پیگیریها و محبتهای شما چنینی برمیآمد که موضوع، مورد توجه واقع شده، لطف داشتید و البته پیامهای مکرری رو هم دریافت کردم که فرمودید در این بحث تعمق بیشتری داشته باشیم.
دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!
درود و خسته نباشید
اینکه بگوییم کار تحمیل می شود ، درست نیست چراکه کار را ما بدان معنی میدهیم و خودش بذات وجود نداشته ، پس دوست داریم که اول انرا ذهنی خلق کنیم و بعد به ان جامه عمل بپوشانیم ، چرا که موجود اجتماعی زیستی چون انسان ، ناگزیر با ان مواجه میشود ، و اتفاقا مواجه ای چند وجهی . لذا اینکه کار را
اینقدر منفی بدانیم بی انصافی است و در تناقض با ارزش اموزش و اثر ان در زسیت اجتماعی بشریست ، چون اموزش خود نوعی کار است و کاری بس با ارزش که
دیشرفت های علمی فلسفی و … بشری مرهون ان است .
لذا من با این یکجانبه نگری شوپنهاور موافق نیستم
اصلاحیه :
اس. است
زسیت زیست
دیشرفت. پیشرفت
فکر میکنم با آونچه بیتکوین و بلاکچین و هوش مصنوعی ممکن دارن میکنن ما به سمت آرمان شهر در حرکت باشیم و با حذف یا تعدیل مفاهیم حکومت به شکل کاملا متمرکز اون، جایگزینی وکالت و وکلا با قرادادهای هوشمند و برنامه نویسان با هوش مصنوعی، عملا انسان بیش از پیش به سمت فراغت حرکت خواهد کرد و امکان کار از جنس فراغت گونه اون فراهم خواهد شد
حتما زنجیرهبلوک و تمرکززدایی در ذخیرهسازی داده زندگی بشر را متحول خواهد کرد و ما نیازمند اندیشیدن به این موضوع هستیم اما نسبت فنآوری و جهانِ پیش رو با فراغت و کار بستگی به تعریف ما از این دو گزاره دارد
سلام
کار به معنای کامل نمی تواند منفی تلقی شود انطور که گفته شد ، چون اگر اموزش را کار بدانیم ، انگاه چگونه به ان نه بگوییم ؟ اگر اموزش نبود چگونه شوپنهاور به این نتایج میرسید ؟ من با این گفته نه به کار موافق نیستم چون تناقضی اشکار است .
فکر میکنم نزدیک بودن فراغت و کار در این پارادایمی که توصیف کردید به این معناست که من در کار خود آزاد باشم و از آن لذت ببرم و این کار در راستای شعور و میل فردی ام باشد
ولی مشکل به نظرم اینجاست که
-کار باید درآمد داشته باشد (البته اگر این عبارت برای شما هم بدیهی باشد) و پول از جیب جمع به جیب فرد بیاید
-و جمع در ازای پولی که می دهد تعهد می خواهد
-و تعهد یعنی پیش فروش کردن اراده آینده فرد!
ممکن است الان اراده فرد در جهت کاری باشد که جمع طالب آن است و برایش پول هم می دهد ولی مدتی بعد فرد اراده اش تغییر می کند اما جمع همچنان همان اراده قبلی را دارد.
یا حتی بالعکس! فرد اراده انجام کار پیشین را دارد اما شعور و اراده جمع تغییر کرده است.
به گمانم این دور باطل زمانی شکسته می شود که بین فرد و جمع گفتگو و تبادل شعور رخ دهد و جمع به فرد احترام بگذارد. احترام فرد به جمع به دلیل نیازش به پول جمع و قدرت جمع ناگزیر رخ خواهد داد ولی احترام جمع به فرد و تغییر جهت جمع به واسطه شعور افراد زمانی رخ می دهد که فرد اصالت پیدا کند.
به نظرم اگر عاشق شغلت باشی، فراغت و کار به هم نزدیک میشن. مثلا کسی که فوتبال بازی میکنه و عاشق فوتبال بازی کردنه. و بابت این پول دریافت میکنه. یا کسی که عاشق پیانو نواختنه و بابت این کار، پول هم دریافت میکنه و استقلال مالیشو بدست میاره