جرعه 45: یک
در جرعه چهل و پنجم از پادکست می به کلمه «طبیعت» در صفحه چهل و هفتم کتاب در باب حکمت زندگی (به قلم آرتور شوپنهاور) توجه داریم و معانی مختلف قابل تصور برای این کلمه را به اختصار بررسی میکنیم.
منابع
کتاب در باب حکمت زندگی (منبع اصلی) – صفحه ۴۷
کتاب در باب طبیعت انسان – جستار اراده آزاد و تقدیرباوری
جرعه چهل و پنجم
مقدمهای بر فلسفهی شوپنهاور
در مطالعهی کتاب در باب حکمت زندگی به صفحه ۴۷ رسیدیم و به پاراگرافی که در آن شوپنهاور میگوید علت اصلی وجود نیروهایی که طبیعت انسان را به آن مجهز ساخته، مبارزه با نیازهایی است که از هر سو او را تحت فشار قرار میدهند. در جرعهی چهل و چهارم، کلمهی «مبارزه» را مورد تأمل قرار دادیم، ولی کلمهی دیگری هم در این سطر میتواند موضوع تأمل باشد: طبیعت. اینکه شوپنهاور از این کلمه چه قصدی دارد و در منظومهی حکمت شوپنهاور، طبیعت چگونه ادراک میشود، موضوع سؤال است. در جرعهی چهل و پنجم دقایقی را به این سؤال اختصاص میدهم؛ نه برای رسیدن به پاسخ، بلکه برای رسیدن به سؤالی عمیقتر دربارهی طبیعت. اگر این موضوع برای شما هم قابل توجه است، دقایق پیش رو تقدیم حضورتان.
میشنوید مجموعه جستارهایی با طعم حکمت زندگی که جرعهجرعه میزبان شما، حسام ایپکچی، هستم. همپیالههای من، سلام بر شما. امیدوارم که تندرست باشید و گشودهذهن. بسیار خوشحالم که بعد از وقفهای بلند مدت دوباره مجال هست تا همسفره با شما باشم. پاییز سال گذشته امکان مصاحبت فراهم نشد و این جرعه، که جرعهی چهل و پنجم پادکست “می” است، را در آغازین روزهای زمستان خدمتتان ضبط میکنم. گرچه وقفه به منزلهی اتلاف عمر نیست، این کلمه، “وقفه”، کلمهای قابل تأمل است. چنانکه ما وقتی میخواهیم به کسی بگوییم ایستاد، میتوانیم بگوییم توقف کرد یا واقف شد.
تحلیل مفهوم طبیعت در اندیشهی شوپنهاور
اما در ادبیات متداول ما و زبان محاورهی ما، واقف به معنای آگاه میآید. یعنی اگر به کسی بخواهیم بگوییم همانگونه که آگاه هستید، میتوانیم بگوییم همانگونه که واقفید. این تقارن بیحکمتی نیست که ایستادن و حکمت یا درنگ و فهم با هم مناسبتی دارد. امیدوارم این وقفه پیشآمده بر بار “می” اضافه کند و به منزلهی اتلاف تلقی نشود. همانطور که در دقایق اول شنیدید، موضوعی که میخواهیم دربارهاش صحبت کنیم، طبیعت است. به رسم معمول، ابتدا منابع این جرعه را خدمت شما عرض میکنم. صفحه ۴۷ کتاب در باب حکمت زندگی منبع اصلی است، اما در این جرعه برای تکمیل سطرهای آغازین، یک جستار دیگر هم که شوپنهاور آن را با عنوان “اراده آزاد و تقدیر باوری” منتشر کرده، مرور میکنم.
اگر تمایل دارید ترجمهی فارسی این جستار را بخوانید، میتوانید در کتاب در باب طبیعت انسان به ترجمهی رضا ولییاری مطالعه کنید. مشخصات این کتاب در وبسایت “می دات آی آر” با عنوان منابع موجود است. البته به تأمین و خرید این کتاب توصیهای ندارم، زیرا بخشی از محتوای این کتاب در متعلقات و ملحقات نیز تکرار شده است. این که عرض میکنم بخش به این جهت است که من وقت صرف نکردهام تا سطر به سطر تطبیق دهم. بنابراین اگر کتاب متعلقات و ملحقات را دارید، میتوانید خودتان ارزیابی کنید و اگر ضرورت داشت، منبع اضافهای خریداری کنید. برای درک این پادکست هم نیازی به تأمین منبع نیست و من آن سطرهایی که مورد استفادهام باشد را مثل همیشه از رویش برایتان میخوانم.
منبع نیروی اراده، طبیعت
شوپنهاور اینطور روایت میکند: “میگوید انسان مجهز است به برخی نیروها. برای چه؟ برای اینکه نیازهایش را مرتفع کند یا به عبارت خودش بتواند با نیازهایی که انسان را تحت فشار قرار دادهاند، مبارزه کند.” برای اینکه بدانیم دقیقاً موضوع صحبتمان چیست، باید عرض کنم که موضوع صحبت ما چه نیست. اینکه انسان به چه نیروهایی مجهز است، موضوع صحبت نیست؛ انسان چرا به نیرو مجهز است، موضوع صحبت نیست؛ نیازهای انسان چه کارکردی دارد و اساساً چرا انسان نیازمند است، این هم موضوع صحبت نیست. پس چه موضوعی موضوع صحبت است؟ این است که با فرض صحیح بودن گزارش شوپنهاور، یعنی نیرویی هست که قرار است ما را کمک کند در راه رسیدن به نیازها یا مبارزه با نیازها، سؤال اینجاست: منبع اخذ نیرو کجاست؟
از شوپنهاور که سؤال کنیم، میگوید منبع اخذ نیرو طبیعت است. حالا سؤالمان را کمی دقیقتر میکنیم: طبیعت در اندیشهی شوپنهاور یعنی چه؟ برای اینکه اندیشهی شوپنهاور را بخواهیم ادغام کنیم در این سؤال، میتوانم اینطور بگویم: نسبت بین طبیعت و اراده در اندیشهی شوپنهاور چیست؟ این سؤال را گوشهی ذهن داشته باشید. حالا من سطرهایی از جستار “اراده آزاد و تقدیر باوری” را برایتان میخوانم. عرض کردم این در صفحهی ۴۹ کتاب در باب طبیعت انسان آمده. شوپنهاور میگوید: “از نتایجی که در رسالهی ممتازم در باب آزادی اخلاقی به آنها رسیدیم، هیچ شخص اندیشمندی شک نخواهد داشت که این آزادی را باید بیرون از طبیعت جستجو کرد، نه جایی درون آن.”
دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!
الکترون و نور در حضور تماشاگر رفتارشون تغییر میکنه؟ چون اراده یکی است ولی وقتی در عالم ماده تقسیم به شی و بیننده میشه رفتارش هم متفاوته؟؟
سوالی که برای من پیش میاد اینه که شوپنهاور و شوپنهاورها باهوشتر بودن یا اینشتین و اینشتین ها؟
البته که همه نمود اراده ان و تهش “یک” چیز
پاسخ سوال شما : هیچکدام
سلام.
“خدا- یزدان-god- بودا -شیوا-یک -اراده و …” از حیرانی یک موجود هوشمند نیازمند به دانستن کل است و این حیرانکده تا به مقصد (اگر باشد ) باقیست .
بعد از شنیدن چند باره این اپیزود یک سوال جدی برام پیش اومده یا بهتره بگم سوالم برام واضح شده که «من» دقیقا چی کار میتونم بکنم و چی کار نمیتونم بکنم؟!
اگه نمیتونم کاری بکنم و همه چیز دست اون اراده است و منم جزئی از بازی ام الکی دست و پا نزنم و اگه منم لکه ابری تو این آسمون اراده ام دقیقا چه غلطی میتونم بکنم؟! واقعا انتخاب آنچه هستم با منه؟! کدوم وری این من باید بره؟ و چطور باید ببرمش؟!