مواد لازم برای تهیه شادی چیست؟ ما چه چیزهایی نیاز داریم که بتوانیم از زندگی لذت ببریم؟ این سوال بهانه‌ای است برای آغاز پیاله سوم از هم‌سفرگی و هم‌سفری در خوانش کتاب در باب حکمت زندگی آرتور شوپنهاور. با این جرعه فصل دوم کتاب را شروع می‌کنیم و اولین جرعه به مساله شادی خواهیم پرداخت.

منبع

– کتاب در باب حکمت زندگی، صفحات ۳۱‌ تا ۳۳

متن کامل جرعه‌ی سی و یکم: در اهمیت شادی

 

خیلی از ما برای لذت بردن از زندگی یک فهرست ملزومات داریم می‌گیم اینا رو به من بده به عنوان ابزار و داشته‌هایی که من بتونم از زندگی لذت ببرم. این ماشین این شغل این خونه این یار و همسر و همسفر و مجموعه‌ی اینا کنار هم جمع بشه که لذت بردن از زندگی برام ممکن بشه خیلی هم خوب اما یه تردیدی اینجا پیش می‌آد اونم اینکه کسانی هستند که این ملزوماتی که آرزوی ما هست برای آنها جزء داشته هاشونه یعنی دارند اکنون، اما آنچنانی که باید از زندگی لذت نمی‌برند تردید یا سوال اینجاست که اگر این ملزومات لزوماً قرار است که منتهی به لذت از زندگی بشه چرا در دیگرانی به این نتیجه ختم نشده؟ دستم به دامن گل گلی‌تون حرف از این جنس های دم دستی نیست که بگم پول چرک کف دسته آقا اصلاً مهم نیست، نه خیلی هم مهمه سوال اینه که اگر چیزی علت باشه با تحقق علت باید معلول هم محقق بشه اگر اینها می‌توانست علت لذت از زندگی باشد باید هر کسی که اینها رو داشت از زندگی لذت می‌برد وقتی این چنین نیست حداقل استنباط ما اینه که یک متغیر دیگری به جز این ملزومات وجود داره که اگر اون نباشه با داشتن تمام این ثروت‌ها و نیازمندی‌ها باز هم ما به لذت زندگی نمی‌رسیم. توی این جرعه می‌خواهیم در مورد این متغیر صحبت کنیم.

دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!

 

 

ثروت داشتن چه نسبتی با حکیمانه زیستن دارد؟ آیا ثروت مترادف پول است یا می‌توانیم انواعی از ثروت را با مراتب مختلفی از اهمیت دسته‌بندی کنیم؟ اگر امکان دسته‌بندی ثروت وجود دارد، معیار ما برای طبقه‌بندی چیست؟ در این جرعه سعی کرده‌ام پاسخ این سوالات را از نگاه شوپنهاور بیابم و ارائه کنم

منبع

– در باب حکمت زندگی، صفحات ۲۶ تا ۲۹

متن کامل جرعه‌ی سی‌ام: مراتب ثروت

انسان متفکر بر اساس طرح قبلی زندگی می‌کنه یعنی چی؟ یعنی با یک اراده و برنامه روزش رو به شب می‌‌بره و شبش رو به روز. حالا سوال اینه اگر کسی خواست متفکرانه و گزیده زندگی کنه چه نسبتی با ثروت داره؟ آیا زمانی که سپری می‌شه برای کسب ثروت و پول جزء بطالت ها و انحرافات از مسیر تفکره؟ در مقابل اگر وقت نگذاریم و سرمایه و ثروت کافی نداشته باشیم آیا اصلاً می‌‌تونیم آزادانه فکر کنیم؟ یا حتی اگر فکر کردیم می‌‌تونیم به چیزی که با فکر بهش رسیدیم در عمل هم اون رو زندگی کنیم یا نه؟

در این جرعه می‌خواهیم مختصری پیرامون این سوال بسیار مهم و اساسی با هم دیگه گپ بزنیم و همفکری کنیم.

دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!

ما گاهی وقت‌ها بجای اینکه روی «آنچه هست» آدمها حساب کنیم، روی آنچه «می‌خواهیم باشند» حساب می‌کنیم! شوپنهاور نظر قطع و شاید تلخی نسبت به این نگرش داره اما جملات او بهانه‌ای شد برای اندیشیدن در مفهوم دشوار و عمیق «زمان». در این جرعه زمان رو شوپنهاوری تماشا کردیم، با شنیدن این چند دقیقه متوجه خواهید شد که منظور از «شوپنهاوری دیدن» چیست

منبع

– در باب حکمت زندگی صفحه ۲۵ و ۲۶

متن کامل جرعه‌ی بیست و نهم

ما گاهی وقت‌ها به جای  اینکه روی آنچه هستند آدم‌ها حساب بکنیم روی آن چه می‌خواهیم باشندشون حساب می‌کنیم دیدید یه وقتایی از کسی می‌پرسی که آقا خانوم مگه تو نمی‌شناختی این فلانی رو؟ مگه از روز اول نمی‌دونستی که این آدم اهلی نیست سر به حق نیست؟ پس چرا باهاش وصلت کردی؟ چرا باهاش تجارت کردی؟ چرا باهاش شراکت کردی؟ جواب می‌شنوی که چرا، می‌دونستم، فکر می‌کردم که می‌تونم تغییرش بدم این جا می‌گیم آنچه که هست رو ندیدیم اما حساب می‌کنیم روی این که این فرد تغییر می‌کنه و به آنچه ما می‌خواهیم تبدیل می‌شه.

دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!