تاکنون درباره همنشین درونی و تفکیک همنشینی به بیرونی و درونی شنیدهاید؟ جرعه بیست و ششم مِی بر همین موضوع تمرکز دارد اما نه فقط همین:
در روزهایی که گذشت به شکل اتفاقی به نوشتهای از شوپنهاور رسیدم که به بحث عقل و سرشت زنانه مربوط بود. یعنی همان بحثی که در جرعه بیست و پنجم مفصلاً به آن پرداختیم اما نشان میداد که برداشت سابق من دقیق نبوده و نیازمند تصحیح است. به همین سبب در ابتدای جرعه بیست و ششم طرح موضوعی درباره سرشت زنانه عقل داشتم.
در حکمت نوشتن
در فراز پایانی این جرعه با اشاره به طریقت سقراط و نقدهای شوپنهاور به او، اشارهای گذرا داشتم به ضرورت کتبی اندیشیدن. اگر شما هم تجربهای و توصیهای از چگونه بهتر اندیشیدن داشتید، با من و دیگران در میان بگذارید