به این پرسش فکر کردید که «وسعت من» چقدر است؟ پهناوری انسان تا کجاست؟ آیا همه انسانها به یک میزان گستردگی و پهناوری دارند؟ آیا این گستردگی قابل توسعه است؟ یعنی میشود در سرزمین وجود، کشورگشایی کرد؟ پاسخ این سوالات از نگاه شوپنهاور بررسی شده و در نهایت جرعه با یک نقد به دیدگاه شوپنهاور به پایان رسیده. برای درک بهتر این جرعه بهتر است که کتاب را پیش رو داشته باشید.
در باب حکمت زندگی صفحه 22 و 23
متن کامل جرعهی بیست و چهارم
رفقای من سلام!
عمرتون بخیر، جرعهی 24 می رو هم با هم پیاله هستیم. این جرعه صحبت میکنیم دربارهی صفحهی 22 و 23 کتاب حکمت زندگی و در ادامهی جرعههای قبل و موضوع گفتوگومون هم موضوع قابل تاملی است. من اون چیزی رو که قرار است درموردش صحبت کنیم رو و سرفصل هاش رو عرض میکنم و وارد خود گفتگو و اندیشیدن میشیم.
با یک سوال اصلی، سوال مرکزی جرعه رو آغاز میکنم. وسعت انسان چقدر است؟ گستردگی انسان تا کجاست؟ من چه اندازه هستم؟ تو چه اندازه هستی؟ اگه یکی به من بگه حسام مرز تو کجاست؟ من چه محدودهایی رو میتونم دنبال کنم، بگم این من هستم. اگر شما پادکست انسانک رو دنبال بکنید حضور ذهن دارید که تو پادکست انسانک این سوال رو مطرح کردم که مرز من کجاست؟ به فراخور انسانک و اندک اطلاعاتی که تو اون موقع با من بوده، من یک مرز حداقلی رو مشخص کردم. اگه مشتاق شنیدن باشید میتونید مراجعه کنید به اون اپیزود اما اگر بخوام یک گزارهی چکیده سوغات بیارم اینجا، اینطور گفتم که
دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!