چرا به پادکست می گوش میدهید؟ چه نیازی ما را به پیجویی آرا و اندیشههای افرادی چون شوپنهاور مشتاق و محتاج میکند؟ با ارجاع به متن کتاب متعلقات و ملحقات این سوال را پاسخ دادهام و بعد به پاراگراف پایانی پیشگفتار رسیدیم و سرانجام این جرعه با یک سوال مهم به پایان رسیده است.
منابع استفادهشده:
– متعلقات و ملحقات صفحه 124
– جهان همچون اراده و تصور صفحه 321
– در باب حکمت زندگی صفحه 17 و 18
متن كامل جرعه نوزدهم
این می است که میشنوید. جرعهای از سلسله جستارکهای شفاهی با طعم حکمت زندگی که مهمان من حسام ایپکچی هستید.
هم بندهای من سلام! میزبان شما هستم به صرف جرعۀ نوزدهم می! در این جرعه قصد داریم پیشگفتار کتاب را به اتمام برسانیم. یعنی پیشگفتار جستار در باب حکمت زندگی را تمام کنیم و از ابتدای جلسۀ بیستم به فصل اول کتاب وارد شویم.
یک نگاه اجمالی و خیلی گذرا بکنیم به آن چیزی که در این چهار ماه اتفاق افتاد. ما در این چهار ماه در کنار هم سعی کردیم که شوپنهاور را شوپنهاوری بخوانیم.
شوپنهاوری خواندن یعنی چه؟ شما را به سطر ۱۴ و ۱۵ از صفحۀ ۱۸ کتاب ارجاع میدهم. شوپنهاور در پاراگراف دوم این صفحه میگوید: در فواید شوربختی تنها کتابی است که میتوانم بگویم نزدیک به فضای من است. البته پایینتر میگوید که ارسطو هم در فصل پنجم کتاب اول هنر سخنوری در این حوزهها صحبت کرده است. اما سطر چهاردهم را بشنوید. شوپنهاور میگوید از پیشینیان چیزی به عاریت نگرفتم. زیرا گردآوری نظرات دیگران کار من نیست. خب پس صرف انباشته شدن از یک عالمه کوتیشن و نقل قول برای ما تسکین بخش نیست و گرهی باز نمیکند. فخر مجالس و زینت میشود که ما در هر صحبتی ده جمله از این و آن نقل کنیم…
اما آیا این آن نیازی است که ما در پیاش هستیم؟
دوس داری ادامه مطلب رو بخونی؟ روی کلید عضویت اون بالا کلیک کن و عضو شو! منتظرتیم!